در ۱۳۵۷ چه گذشت؟ تصور نسل جوان از ماههای انقلاب، شورش، اعتصاب و قیام که منجر به سقوط دیکتاتوری شاه و تاسیس جمهوری در ایران شد، ناکامل است. عدهای به عمد، عدهای به سهو سال ۱۳۵۸ و ۱۳۵۷ را با هم اشتباه میکنند در ۱۳۵۷ مردم در شهرها دست به انقلابی زدند که در همان دوران به عنوان یکی از کم خشونتترین انقلابها شناخته شد. در آن دوران که اغلب انقلابها مسلحانه بود، نظیر نیکاراگوئه، مردم ایران با راهپیمایی، اعتصاب سراسری، جلب بخش بزرگی از پرسنل ارتش و خودگردانی محلات، رژیم را از پای درآوردند. مردم به سربازان گل میدادند. آقای خلخالی و دیگر مجانین که در سال ۵۸. کرد و ترکمن و پرسنل رده پایین ارتش را به چوبه دار سپردند، اینها در واقع در حال کشتار و خشونت علیه خود مردم انقلابی بودند، به نام انقلاب. سال بعد هم نوبت به فدایی و مجاهد رسید. سینما رکس را هم همین مجانین اسلامی در ۱۳۵۷ آتش زدند. اتفاقا این مجانین در رابطه با آخوندی نه چندان معروف بودند به نام سید علی خامنهای. دادگاه این عناصر در همان سال ۵۸ انجام شد، اما پرونده را مختومه اعلام کردند و امروز قاتلان سینما رکس نماینده مجلس آخوندهایند. اما چرا مردم انقلابی، ثمرهی رشادت و جسارتشان را دودستی تسلیم این مجانین کردند ؟ بماند تا بعد.
۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه
۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه
چرامردم را به خون می کشند؟ دلیل آن به نظر ساده است. افرادی در جامعه منافع بادآورده شان را در بعد از سقوط این دستگاه از دست می دهند. افرادی دیگر، قبل ها آدم کشتهاند و فکر میکنند که اگر نکشند، خود کشته می شوند. با دسته اول باید اتمام حجت کرد، به دسته دوم باید فهماند که بخشوده خواهند شد اگر دست به خشونت بر علیه مردم نزنند. به هر دو دسته باید فهماند که پس از سقوط این دستگاه کسی اعدام نخواهد شد. اما اگر درجه خشونت را بالا ببرند، این خشونت دامن خودشان را خواهد گرفت. مردم هوشیارند اما کمی پراکنده. باید عقاید و تعلقات گروهی را کنار گذاشته و گروه های مقاومت تشکیل داد. در حال حاضر، مسئله دفاع مشروع از جان و خانه مردم در برابر متجاوازان است.
۱۳۸۸ دی ۸, سهشنبه
این هم یک پست که خارج از قاعده بحث سر مسایل فرعی، به اصل قضیه پرداخته است. نویسنده وبلاگ پوینده، بویژه در این بخش، "قدم بعدی: سازماندهی اعتصابات سراسری" به مسایل مبرمی اشاره میکند و بحث منسجمی را پیش میبرد. تجربه های گذشته الان است که به درد میخورند. سوال اصلی فی الواقع اینست که چه باید کرد برای تدارک اعتصاب.
دوره حساسی ست. فکر میکنم این جنبش باید حساب شده تر حرکت کند. تجربه های نسلها بهتر کنار هم چیده شود. موانع فراوانند. در واقع به نسبت سال ۱۳۵۷ کار سختتر است. هم دشمن قهاری در روبروست و هم بسیاری از افراد خوشفکر و بااعتبار از بین رفتهاند. شاملو نیست، خیلیهای دیگر نیستند. در روز بعد همین عاشورا، عده ای نادان روزنامه نویس، ندانسته و هراسان با نیات دشمن همراه شده اند. بحث سر الویت تشکیل گروههای مقاومت صلحآمیز و اعتصاب را منحرف کرده اند و ثمره مقاومت مردمی در عاشورا که قاتلان نسل کش را سراسیمه کرده بود در حال از دست رفتن است. باید فروتنانه و به دور از بحث های انتزاعی، فارغ از تعلق به این گروه و آن گروه، همیاری و همکاری کرد، وگرنه نسلمان بر میافتد.
اشتراک در:
پستها (Atom)