زمان انتشار بیانیه هفدهم موسوی نقطه زمانی حساسی ست. کرکس ها در آسمان تهران می چرخند و روان پریشانی نظیر همین آخوند حائری که معلوم نیست از چه سوراخی بدر آمده و نماینده مجلس مردم هم شده، آشکارا کشتار به سبک سال ۶۰ را تبلیغ میکنند. اینها خیال کرده اند میتوانند داستان سال ۶۰ را تکرار کرد. تظاهرات فرمایشی با عکس امام و بعد ترساندن ملت، خرخره جویدن. نسل جوان باید بداند که همین غفاری، همین آخوند موقر و متین امروز در سال ۱۳۶۰ دقیقا، مو به مو چیزی در سطح و حدود همین حائری بود.
در این میان موسوی چه میگوید و چه میتواند بگوید؟ موسوی ای که آنقدر سن دارد که بداند این حائری که فرق کاظم سعادتی و موسی خیابانی را نمیداند، این دایناسور، سایه روشن و ظرایف پیچش زلف یار نمیداند چیست، قاتل روانی است و همهمان را میکشد. پس موسوی که بستگانش را یکی یکی میکشند و یا زندان میکنند، از درون چاردیواری تنگ نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد، واقعا چه میتواند بگوید؟
موسوی مجاهدین خلق را، همان سازمانی که در انقلاب ۵۷ در کنار امتی ها و دیگران از شمار مبارزترین و زنده ترین نیروهای مذهبی بود، مرده می داند، که افسوس پر بیراه هم نمی گوید، اما خود خطاب به مردگانی دیگر چنین می نویسد:
"و کلام آخر آنکه همه این پیشنهادات بدون نیاز به توافق نامه و مذاکره و داد و ستدهای سیاسی و از موضع حکمت و تدبیر و خیرخواهی می تواند اجرایی شود ."
این معامله و دادوستد در میانههای این بیانیه نیز تکرار می شود و گویا رگ خواب مردگان هم همین توبه و معامله باشد.
موسوی میخواهد به میت جمهوری اسلامی چیزی بیآموزد: به جای بازاری بودن و تاخت زدن، بیایید به خواسته ها و مطالبات توجه کنید. این یعنی سی سال فرهنگ دیوثی و بازارصفتی و تاخت زدن غیرت و شرف را بیایید بسوزانیم. این موسوی، که در پست دیگری بدان خواهم پرداخت، تا جایی، هر ایستگاهی، می تواند به بقای یوزها در این سرزمین یاری رساند، کرکس ها در انتظار می چرخند.
در این میان موسوی چه میگوید و چه میتواند بگوید؟ موسوی ای که آنقدر سن دارد که بداند این حائری که فرق کاظم سعادتی و موسی خیابانی را نمیداند، این دایناسور، سایه روشن و ظرایف پیچش زلف یار نمیداند چیست، قاتل روانی است و همهمان را میکشد. پس موسوی که بستگانش را یکی یکی میکشند و یا زندان میکنند، از درون چاردیواری تنگ نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد، واقعا چه میتواند بگوید؟
موسوی مجاهدین خلق را، همان سازمانی که در انقلاب ۵۷ در کنار امتی ها و دیگران از شمار مبارزترین و زنده ترین نیروهای مذهبی بود، مرده می داند، که افسوس پر بیراه هم نمی گوید، اما خود خطاب به مردگانی دیگر چنین می نویسد:
"و کلام آخر آنکه همه این پیشنهادات بدون نیاز به توافق نامه و مذاکره و داد و ستدهای سیاسی و از موضع حکمت و تدبیر و خیرخواهی می تواند اجرایی شود ."
این معامله و دادوستد در میانههای این بیانیه نیز تکرار می شود و گویا رگ خواب مردگان هم همین توبه و معامله باشد.
موسوی میخواهد به میت جمهوری اسلامی چیزی بیآموزد: به جای بازاری بودن و تاخت زدن، بیایید به خواسته ها و مطالبات توجه کنید. این یعنی سی سال فرهنگ دیوثی و بازارصفتی و تاخت زدن غیرت و شرف را بیایید بسوزانیم. این موسوی، که در پست دیگری بدان خواهم پرداخت، تا جایی، هر ایستگاهی، می تواند به بقای یوزها در این سرزمین یاری رساند، کرکس ها در انتظار می چرخند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر